عن در احوالات این روزها

متن مرتبط با «خب های ورزشی امروز» در سایت عن در احوالات این روزها نوشته شده است

روزهای شلوغ

  • علی و سعیده دیروز رفتند استانبول. همین چند لحظه پیش باش حرف زدم. الان دامغان هستیم و با پیمانکار داریم میریم برای ناهار. تست ولتاژ القایی یا تست دیزل ترانس هم انجام شد و تا ساعاتی دیگه میریم برای برقداری و تحت تانسیون گذاشتن ترانس. یعنی خرابی راکتور و ترانس این همه درد سر برای شبکه و ما داشت، عوضش کلی نکته علمی و جدید برای من داشت. فردا باید برم تهران و پس فردا هم شاهرود هستم. ضمنا فردا تولد من هم هست و سی و نه سالگی رو به پایان میرسونم و وارد چهل سالگی میشم. علاوه بر اون فردا نهمین سالگرد عقد من و متین هم هست. چه پر خاطره شده این شونزده بهمن. خلاصه روزهای شلوغی رو پیش رو دارم. این مدت هم سمنان بودیم و شهمیرزاد نرفتیم. جمعه برف خوبی اومد و بعد مدتها دل آدم باز شد. شهمیرزاد انقدر برف اومد که دیروز متین غیرحضوری بود. پ.ن: بازی فوتبال دیروز ایران با ژاپن خیلی حال داد. انشاالله بازی های بعدی رو هم ببریم و قهرمان بشیم. برای تکمیل: الان ساعت یه ربع پنج عصر هست و ترانسی که دو ماه خاموش بود، به سلامت برقدار شد و فعلا تحت تانسیون هست تا فردا یا پس فردا بارگیری بشه. به سمت سمنان میریم تا انشاالله فردا چهار صبح با همین راننده امروز، حرکت کنیم برای جلسه فردا ۸ صبح در تهران.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفر امروز

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خب اگه بگم

  • واقعیتش اینه که حال خوشی ندارم. به کرات به اتمام زندگی فکر میکنم. بیشتر شبهام به خلسه میگذره و تقریبا منتظر هیچی نیستم. فقط یه آرزو داشتم که واسه مهسا بخرمش و خریدمش بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خب ، امروز خریدن

  • بلیط تموم شد و پنج صبح یکشنبه میریم و ۱۱ شب پنجشنبه برمیگردیم. مطالعاتم شروع شده و چون قراره همه چیو تنهایی تصمیم بگیرم استرسی ام. تا خدا چی بخواد,خب امروز,خب ورزشی امروز,خب های ورزشی امروز ...ادامه مطلب

  • خب خیالم راحته که گشادتر

  • از این حرفهاست که ککش بگزه و بیاد اینجا اینا رو بخونه. تنها دلیلی که اینجا مینویسم نداشتن بچه است. زنی که قرار نیست روزی مادر باشه باید از الان فکر گذران روزهای پیریش باشه. مینویسم که یه روز تو سن شصت و پنج سالگی بشینم راحت بخونمشون و به احوالات سراپا جهالت سی سالگی بخندم. آدم از یک جایی میرود توی خودش بعد میگوید همه چیز از دور قشنگ است وقتی تنها ماند وقتی سرش در فاصله ی نیم متری اش بود و ذهنش آنورتر از اورانوس تعداد لولاهای کمد دیواری را با رنگ و لعاب و پریدگی حفظ بود اون وقت است که آدم درپوش چشمی شهر فرنگش را سفت و محکم میگذارد روی ویزور  خاک روی لباسش را میتکاند میفهمد که شهر فرنگش برای خودش معنامند است و لاغیر آنوقت میرود فلافل فروشی میزند دفتر بیمه میزند آزمون استخدامی شرکت میکند و الخ تا شهر فرنگ جدیدی بسازد؟ نه تا اصالت شهر فرنگ خودش را فراموش کند تا کمتر درد بکشد تا کمتر منتظر مشتری باشد تا مشتری بعد تماشا پولش را پس نگیرد دقیقا کاری که من امشب میکنم حالا ببین, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها