دومین تهران روی در یک ماه اخیر

ساخت وبلاگ

الان مثل هفتم تیر یک ماه قبل، راهی تهران هستم برای حضور در جلسه ای در شرکت مادر خودمون برای تدوین دستورالعمل تست و سرویس یکی از تجهیزات شبکه و همین الان رسیدیم پلیس راه سرخه.

صبح ساعت ۴.۲۵ دقیقه بیدار شدم، در حالی که دو ساعتی بیشتر نخوابیدم. شب هم مهندس گ. و خونواده بعد از مدتها اومدند خونه ما و لطف کردند تولد مختصری برای متین گرفتیم. شب خوبی بود و شایان مثل همیشه و با اشتیاق از موسیقی، خصوصا موسیقی کلاسیک می گفت و این بار بیشتر حرف حول محور رضا والی و آثارش بود و به حق چه آثار زیبایی داره.

صبح مشغول پوست گرفتن از تخم مرغ ها بودم که متین با صدای شکوندن اونها بیدار شد. لقمه ای خورد و مجدد رفت که بخوابه. خوش به حال من که اگه بالا سر من طبل هم بزنند، از خواب بیدار نمیشم.

امروز، روز تولد متین هست و ۳۸ سال رو پر کرد و رفت توی ۳۹ سالگی. دیشب می گفت فکر میکرده ۳۷ رو تموم میکنه، اما وقتی فهمیدم یه سال رو کم محاسبه کرده و عمر واقعیش یه سال از اون چه که فکر میکرده بیشتره، سخت درگیر شده بود. دیشب بعد رفتن مهمونا، می گفت از پیری و رسیدن به پیری بیزاره. تا اینو گفت، یاد غزاله علیزاده افتادم.

این هم از اوضاع ما. الان که به پایان متن رسیدم، دقیقا از کنار کاروانسرای شاه عباسی لاسجرد گذشتیم و من دکمه "ذخیره و انتشار" رو زدم و این مطلب رو پست کردم.

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 18:07